بدون عنوان
سلامو صد سلام به عزيزاي ماماني ديشب جاي همگي سبز ، رفتيم سيد علاء الدين حسين ( همون آستونه خودمون ) خيلي باصفا بود وقتي وارد محوطه حرم شديم امير علي نگاه به گنبد كرد و گفت مامان الله بزوگه ، امير علي همراه باباشو عمو سجاد وارد قسمت مردونه شدن منو زهرا مامان جون و زن عمو زهره هم وارد قسمت زنونه شديم وقتي وارد صحن شديم زهرا همش نگاهش به سقف و اطراف بود همش مي گفت خيلي خوشكله : بخاطر آئينه كاري كه شده بود بچم چشم بر نمي داشت تا اينكه به خود ضريح نزديك شديم بعد از دعا كردن به زهرا گفتم مامان ببوس ، اونم ضريح رو بوسيد اين اولين بوسه ايي بود كه به ضريح زد خلاصه زهرا به محوطه رفت تا بازي كنه منم درب قسمت زنونه واستادم تا حواسم به زهرا ب...
نویسنده :
سمیه
14:04